آسیب شناسی نگاه خلقکنندگان کسب و کار در ایران
آسیب شناسی نگاه خلقکنندگان کسب و کار در ایران مدیران ۲۱ در طی سال های متمادی مشاوره در تماس با کسبوکارهای کوچک و متوسط ایرانی، آسیبهایی را در فرایند راهاندازی شرکتهای ایرانی مشاهده شده است….
آسیب شناسی نگاه خلقکنندگان کسب و کار در ایران
مدیران ۲۱ در طی سال های متمادی مشاوره در تماس با کسبوکارهای کوچک و متوسط ایرانی، آسیبهایی را در فرایند راهاندازی شرکتهای ایرانی مشاهده شده است. این مقاله در پی پرداختن به ریشههایی است که منجر به شکست برخی از کسبوکارها در ایران شده است.
پایبند نبودن به اصول علمی خلق کسب و کار
به طور خلاصه، عارضه کلان فرایند خلق کسب و کار، پایبند نبودن به اصول علمی و توسعه محصولات در آن است. فرایند خلق کسب و کار روشهای علمی مفصلی دارد که بخشی از آن ها در مبانی نظری تشریح شد؛ اما متأسفانه کمتر مورد توجه سرمایهگذاران و کارآفرینان قرار میگیرد.
مطالعه محدود صاحبان کسب و کار
در حالی که تحقیقات بازار و تدوین طرحهای توجیهی دقیق در دنیا امری اساسی و شناخته شده است، متأسفانه یکی از بزرگترین چالشها در فضای کسب و کار ایران، کم توجهی صاحبان کسب و کار به مطالعات و تحقیقات، پیش از راهاندازی کسب و کارهاست.
دلیل این کم التفاتی از مناظر مختلف قابل بررسی است:
یکی از موارد، سادهانگاری فرایند خلق یک کسب و کار است. بسیاری از سرمایهگذاران با حساب و کتابهای ذهنی بسیار سادهانگارانه و بی اندک مطالعه علمی به سوی خلق کسب و کار میروند و بعضاً با شکست مواجه میشوند.
مورد دیگر، کمحوصلگی در مطالعه است. از آن جا که مطالعه مورد نیاز برای خلق یک کسب و کار، معمولاً زمان قابل توجهی می طلبد، سرمایهگذاران و کارآفرینان چندان تمایلی به صرف این زمان ندارند.
تمایل کارآفرینان و سرمایهگذاران به فضای سختافزاری (مثل خرید زمین، ماشینآلات و تجهیزات، ساخت سوله و بنا و موضوعاتی از این قبیل) به دلیل ملموسبودن آن، مورد دیگری است که میتوان بدان اشاره کرد؛ به این معنی که ایشان به عینیت امور تمایل بیشتری دارند تا به موضوعاتی که چندان خروجی فیزیکی و ملموسی به همراه ندارند.
البته باید توجه داشت که منظور از مطالعه و تحقیقات پیش از راهاندازی یک کسب و کار، شکل افراطی و وسواسگونه و صرف زمان بیش از حد روی این فعالیت نیست؛ بلکه منظور حدی از مطالعه است که منجر به شناخت کامل از بازار و درک صحیح از فضای کسب و کار گردد. شناخت صحیح و کافی از بازار در این مرحله منجر به تعیین استراتژیهای درستی برای شروع کسب و کار در حوزه صنعت و همچنین اتخاذ رویکردی مناسب برای تعامل با بازار میشود که در مقابل الگوی سعی و خطا، هزینههای سازمان را به طور حتم کاهش میدهد.
رویکرد نادرست به فرایند بهینهکاوی[۱] (بنچمارک)
یکی دیگر از عارضهها در فضای کسب و کار کشور، عدم به کارگیری روشهای اصولی توسعه محصول است. در بسیاری از مواقع صاحب سرمایه یا مدیرعاملی که به خارج از کشور رفته، با مشاهده محصولی خاص و جذب آن شدن، عیناً همان را وارد بازار ایران می کند یا مشابه آن را میسازد و از نگاه خود، بهینهکاوی درستی انجام داده است؛ در حالی که اصول بهینه کاوی چنین نیست و این امر، قواعد و روشهای استانداردی دارد که در ایران کمتر به آن توجه شده است. اکثر کارهایی که از آن به عنوان بهینه کاوی یاد میشود، به نوعی کپی برداری از نمونههای خارجی بوده، مسیر توسعه محصول و متناسبسازی آن با بازار هدف انجام نگرفته است. بنابراین لازم است برای شناسایی تمایلات بازار و همچنین حیطه فناوری، روشهای مطالعاتی پخته و مناسبی مورد استفاده قرار گیرد تا طراحی و توسعه محصول با نگاهی اصولی شکل گیرد. این رویکرد، زمانی به یک فاجعه تبدیل میشود که شخصی از این مسیر نادرستِ بهینهکاوی، به خلق یک کسب و کار بپردازد. با آن که توسعه محصول، فرایندی سرمایهبر و زمانبر است؛ اما این ها، به هیچ وجه قابل مقایسه با خلق یک کسب و کار نیست. بنا بر این خلق یک کسب و کار با کپیبرداری نادرست، به از بین رفتن سرمایه زیادی میانجامد که ما درکی از میزان و تعداد آنها -به دلیل ناموفق بودنشان- نداریم.
تغییر سریع حوزه کسب و کار
تغییر سریع حوزه کسب و کار، از مواردی است که در ایران بسیار به چشم میآید: کسب و کارهای جدید شکل میگیرند و بعد از مدت کوتاهی تعطیل میشوند! شاید این امر هم ناشی از همان مطالعه محدود و نیز کمحوصلگی در فکر کردن یا در گرفتن نتیجه باشد. کمبود مطالعه باعث می شود که عمق درک کارآفرینان و سرمایهگذاران از پیچیدگیها و مسائل کسب و کار مورد نظرشان کم باشد؛ لذا در برخی مواقع که پیچیدگی کسب و کار، زیاد یا بازه زمانی مورد نیاز برای رشد و بلوغ کسب و کار، طولانی باشد، درک نمیشود.
این نگاه موجب درک ساده انگارانه از راهاندازی یک کسب و کار و باعث ایجاد انگیزهها و توقعات نادرست برای این دسته از افراد می شود. برای مثال در صنعت رستوران، شاهد آن هستیم که توقع افراد از احداث یک رستوران، تنها برپا کردن مکان فیزیکی آن است؛ در حالی که این مهم، نیازمند مدیریت دقیق فعالیت ها و پیادهسازی یک نظام برای حفظ کیفیت غذاهاست. افراد هزینههای زیادی را بابت تجهیزات، دکور و … میکنند و بعد از مدتی کوتاه که به سودآوری نمیرسند، تغییر مسیر میدهند و تمام این سرمایهها از بین میرود. این جاست که باید پرسید چرا صاحبان کسب و کار، پیش از راه اندازی آن به درستی نمیاندیشند و تصمیم صحیحی نمیگیرند تا کسب و کار پایداری را اداره کنند.
چالشهای مرتبط با حوزهی منابع انسانی
یکی از بزرگترین چالش ها در هر کسب و کاری، نگهداری و توسعهی منابع انسانی است. بسیاری از شرکت ها با شکلگیری کسب و کار، هزینه های زیادی صرف تربیت نیروی انسانی می کنند؛ ولی هر یک از این افراد بعد از شکلگیری کار، بنا به دلایلی از مجموعه جدا می شوند و ضربههای زیادی را به سازمان وارد می آورند. مشکلات رفتاری پرسنل، توقعات بالا، عدم توانایی سازمان در پرداخت مرتب دستمزد در ابتدای شکل گیری کسب و کار و … از جمله دلایلی است که موجب جدایی پرسنل از سازمان و به دنبال آن، بی نظمی در سازمان و از بین رفتن مهارت ها و روشهای ساختاریافته در آن میشود.
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد، فرهنگ خاص نیروی انسانی و توجه افراد به شأن یک شغل در ایران است. در فرهنگ ملی و قومی ما ایرانیان، هر شغلی شأن تعریف شدهای دارد که برای صاحب آن شغل بسیار مهم است. برای مثال کسی که در یک رستوران سفارش غذا می گیرد، خود کمتر حاضر است رستوران را هم نظافت کند؛ اما در مقابل، وجود نمونه هایی به خلاف این، در خارج از کشور قابل تأمل است و گاه دیده میشود که حتی یک فرد به تنهایی، تمامی کارهای یک رستوران را می تواند انجام دهد.
بعضی از شغل ها نیز مفهوم خود را در کشور به درستی پیدا نکرده اند. شغلی مانند مهمانپذیری -که در حوزه خطوط هوایی دارای استاندارد مشخص و از سطح کیفی مناسبی برخوردار شده است- در حوزه رستوران کمتر مشاهده میشود. نبود استاندارد در این حوزه باعث میشود که شرکتها، خود برای استانداردسازی تلاش و پس از آن، نیروها را برای تطبیق با استانداردها جذب کنند و آموزش دهند.
نبود درک صحیح از میزان انرژی مورد نیاز برای تغییر
آسیبی که مدیران سازمان در بسیاری از مواقع نسبت به آن آگاهی کافی ندارند، ناتوانی در پیشبینی درست از میزان انرژی لازم برای ایجاد تغییرات است. در بسیاری از مواقع، با وجود آن که استراتژی های تحول آمیز مناسبی برای پیشرفت کسب و کار و رسیدن به اهداف کلان سازمان طرحریزی شده است، استراتژیست ها نمی توانند از میزان تحقق آن مطمئن باشند. در واقع امر، استراتژی های طرحریزی شده، بعضاً در مرحله اجرا به دلیل عدم همراهی افراد و کمبود انرژی لازم برای تغییر، به درستی پیاده سازی نمیشوند. به طور کلی غلبه بر نیروهای مخالف تغییر، امر بسیار سخت و پیچیدهای است و این مهم در ایران با دشواریهای بیشتری نیز روبروست؛ بنابراین برای غلبه بر نیروهای مقاوم، انرژی زیادی مورد نیاز است که محاسبه آن در افراد مختلف، کار ساده ای نیست. ریشه مشکل در این حالت، تکنیکها و روشها نیستند؛ بلکه نحوه تعامل با افراد و رسیدن به همسویی با استراتژی ها در سازمان است.
میتوان به این مسأله از منظر دیگری نیز نگاه کرد. برخی اوقات با وجود آن که تمایزات کافی برای موفقشدن یک کسب و کار در ذهن کارآفرین وجود دارد، در حین اجرا، موضوعات دچار مسائل و مشکلات بسیاری میشوند. تأثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی در اجرا به حدی پیچیده است که رسیدن به تمایزات را بسیار دشوار -یا در مواقعی، غیرممکن- میسازد.
نوسانات شدید در حوزههای سیاسی- اقتصادی
یکی از بزرگترین معضلات در فضای کسب و کار، تغییرات ناگهانی فضای سیاسی-اقتصادی و پیرو آن، محیط کسب و کار است. حتی اگر پیش از راه اندازی کسب و کار، مطالعات کافی انجام گیرد و جوانب مختلف کار سنجیده شوند، باز هم ممکن است کارآفرینان، با تغییرات شدیدی در محیط کلان و صنعت سازمان مواجه شوند که تمامی محاسبات را به هم می ریزد.
تغییر شرایط اقتصادی هم بر رفتار خرید مصرفکنندگان تأثیر دارد. این تغییرات در چند سال گذشته، باعث کاهش بودجه مردم و در نتیجه، تغییر رفتار خرید مردم در بسیاری از حوزهها شده است.
پیچیدگی موضوع خلق کسب و کار
شاید سختی و پیچیدگی موضوع خلق کسب و کار، خود به عنوان یک عارضه قابل بررسی باشد. ماهیت موضوع خلق کسب و کار از جنس آیندهنگاری است؛ به عبارت دیگر، خالق کسب و کار، باید توان آن را داشته باشد که نیروها یا متغیرهای تأثیرگذار در فضای کسب و کار مورد نظر را بشناسد؛ سپس تغییر رفتار این متغیرها را در آینده؛ و نیز، تعامل بین این نیروها و متغیرها و تأثیر آنها را بر فضای کسب و کار مورد نظر، شناسایی و پیشبینی کند. بسیاری از این موارد، پیچیده یا غیر قابل پیشبینی است. این شرایط در کشوری مانند ایران -که زیرساختهای آمار و اطلاعات نیز در آن موجود نیست- حادتر میشود.
نمونهای از این تغییرات غیرقابل پیشبینی که در فضای کسب و کار کشور در سالهای گذشته اتفاق افتاده، ورود بسیاری از مردم به صنعت غذا بوده است. بسیاری از افراد که پیشتر از اتفاقات سیاسی-اقتصادی گذشته، (مثلاً) در صنعت پوشاک فعال بوده اند، اکنون تغییر صنعت داده، وارد صنعت غذایی شده اند و البته، نمونهها آن قدر فراوان است که کار را برای تحلیل آینده دشوار میسازد.
منبع: modiran21.com